احساسمیکنم
در هر کنار و گوشهیِ این شورهزارِ یاس
چندین هزار جنگلِ شاداب ناگهان
میروید از زمین
آه ای یقینِ گمشده ، ای ماهییِ گریز
در برکههایِ آینه لغزیده تو به تو
من آبگیرِ صافیام
اینک ! به سِحرِ عشق
از برکههایِ آینه راهی به من بجو...
احساسمیکنم
در هر کنار و گوشهیِ این شورهزارِ یاس
چندین هزار جنگلِ شاداب ناگهان
میروید از زمین
آه ای یقینِ گمشده ، ای ماهییِ گریز
در برکههایِ آینه لغزیده تو به تو
من آبگیرِ صافیام
اینک ! به سِحرِ عشق
از برکههایِ آینه راهی به من بجو...
دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است ، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را می خواند
حتی اگر هیچکس نیست ، خدا همیشه هست ...
* * *
مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری (رحمت خداوند بر او باد) :
الهی مخلصان به محبت تو می نازند و عاشقان به سوی تو می تازند ...
کار ایشان تو بساز که دیگران نسازند ،
ایشان را تو نواز که دیگران ننوازند
***
الهی اگر به دعا فرمان است، قلم رفته را چه درمان است؟
" بسم الله نور"
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است
(دکتر علی شریعتی)
***************************
دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند ( دکتر علی شریعتی )
***************************
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است ( دکتر علی شریعتی )
***************************
اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است (دکتر علی شریعتی)
***************************
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم (دکتر علی شریعتی)
***************************
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری (دکتر علی شریعتی)
***************************
به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد (دکتر علی شریعتی)
***************************
خدایا به هر که دوست میداری بیاموز که عشق ورزیدن بهتر از زندگی کردن است و به هر که دوستتر میداری بچشان که دوست داشتن بهتر از عشق ورزیدن است(از نظره دکتر شریعتی عشق تب تندی هست که خیلی زود خاموش میشه و به خاطر همینهکه دوست داشتن برتر است)
***************************
من هرگز نمی نالم، قرنها نالیدن بس است. من میخواهم فریاد بزنم، اگر نتوانستم سکوت میکنم، خاموش بودن بهتر از نالیدن است، نالیدن فرزندان ماکیوالیسم را مغرور میکند.......
***************************
خدایا زیستنی به من بیاموز که از بیثمری لحظهی مرگ حسرت نخورم. خدایا: تو چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت!!
***************************
زندگی یعنی آزادی، ایمان، فرهنگ، نان و دوست داشتن
***************************
عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است. اگر دوری به طول انجامد ضعیف میشود و اگر تماس تداوم یابد به ابتذال کشیده میشود، و تنها با بیم، امید، تزلزل، اضطراب و دیدار و پرهیز زنده و نیرومند میماند.امّا دوست داشتن با این حالات نا آشناست. دنیایش دنیای دیگریست..........!
***************************
خدایا همواره تو را سپاس میگزارم که هرچه در راه تو و پیمان تو پیشتر میروم، بیشتر رنگ میبرم، آنها که باید مرا بنوازند میزنند، آنها که باید همگامم شوند ساده راهم میشوند، آنها که باید امیدوارم کنند و تبرئهام کنند، سرزنشم میکنند نومیدم میکنند......تا چشم انتظارم تنها به روی تو باز ماند، تنها از تو یاری طلبم، در حسابی که با تو دارم شریکی نباشد
تاتکلیفم با تو رشن شود.تا تکلیفم با خودم معلوم گردد!!
***************************
خداوندا من در کلبه حقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرشه کبریایی خود نداری! من خدای چون تو دارم و تو چون خودی نداری!
اگر باران ببارد باز می آیم درون کوچهء امید
و فانوس نگاهم را برایت می فروزانم
و از ترکیب دستانم برایت چتر می سازم
مبادا قطره ای بارانبیازارد نگاه مهربانت را...
کنار برکهء دلم نشستم و نیامدی
دوباره در سکوت خود شکستم و نیامدی
سوال کردم از خدا نشانی خانهء تو را
سکوت کرد و در سکوت شکستم و نیامدی...
وقتی که تردیدهای تیره به تو هجوم می آورد به او اعتماد کن.
وقتی نیرویت کم است به او اعتماد کن.
به او اعتماد کن زیرا وقتی به سادگی به او اعتماد می کنی اعتمادت سخت ترین چیزها خواهد بود.
آیا راهت سخت و ناهموار است؟آن را به خدا بسپار.
آیا می کاری و براشت نمی کنی؟آن را به خدا بسپار.
ارادهء انسانی خود را به او واگذار کن.
با تواضع گوش کن و خاموش باش.
ذهن تو از عشق الهی لبریز می شود...
آن را به خدایت بسپار...
در این دنیای گذرا..دنیایی که در آن می آیند و می روند و هیچ در آن باقی نمی ماند پس در آن
چیزی ارزش نگران شدن دارد؟